loading...
روابط عمومی
میلاد خداداد بازدید : 77 یکشنبه 18 خرداد 1393 نظرات (0)
ناصر حسین نژاد ارتباطات رنگی نظريه‌هاي انتقادي در خبر فهرست مطالب: ـ مقدمه ـ نظريه سلطه يا هژموني در خبر ـ نظريه ايدئولوژي درخبر ـ نظريه انگاره سازي درخبر ـ نظريه بازنمايي درخبر ـ نظريه وانمايي درخبر ـ تئوري چارچوب درخبر ـ نظريه اقتصاد سياسي درخبر ـ تأثير انحصارات رسانه‌اي بر خبر ـ نظريه نشر آگهي بر خبر ـ نظريه امپرياليسم خبري ـ نتيجه‌گيري ـ فهرست منابع مقدمه: نظريه انتقادي بخشي از نظريه نئوماركيسيستي و رهيافت نويني است به علوم انساني، علوم اجتماعي و فلسفه كه منشا آن به موسسه تحقيقات اجتماعي در شهر فرانكفورت آلمان (1923) باز مي‌گردد. اعضاي اين موسسه در دوران سيطره و حاكميت نازيسم مجبور به تبعيد گرديدند و اكثر اعضا به ايالات متحده مهاجرت كردند كه در اوايل دهه 1950 به آلمان بازگشتند (نوذري 1381 ص 105) نظريه انتقادي در مخالفت با پزيتويسم كه عمدتاَ در خدمت توصيف و تاييد وضع موجود است، تفكر آرماني جامعه يا وضع مطلوب را ارائه مي‌كند. در اين نظريه حوزه‌ها و رشته‌هاي متعددي از علوم انساني و اجتماعي نظير فلسفه، جامعه شناسي، علوم سياسي، اقتصاد، ارتباطات، روان شناسي، ادبيات جريان‌هاي فكري نوين نظير هرمنوتيك، زيبايي شناسي، فمينيسم و ... براي تجزيه و تحليل مسايل و مشكلات جوامع‌هاي معاصر و ارائه راه‌حل‌هايي براي آن به خدمت گرفته شده‌اند. (نوذري، 1381، ص 106) مباني اوليه فكري مكاتب انتقادي عمدتا بر مبناي اين مفروض استوار بود كه در فرآيند تكامل جوامع سرمايه‌داري ليبرال كه از نوعي آزادي نسبي برخوردارند، با ظهور و گسترش ابزار پيشرفته و جامع نظارت اجتماعي و روانشناختي به تدريج اين جوامع تحت هدايت و كنترل نوعي حاكميت كل‌گرا و تماميت خواه قرار مي‌گيرند. به رقم نظريه پردازان انتقادي، اين مرحله در واقع نقطه اوج تكامل سرمايه داري به شمار مي‌رود. (نوذري، 1381، ص 107) و هدف نظريه پردازان انتقادي شناخت و شكست اين قالب‌ها است. نظريات انتقادي در حوزه ارتباطات عرصه گسترده‌اي را به خود اختصاص داده است كه در اين گستره، بخش رسانه‌هاي خبري يكي از مهمترين بخش‌هاي مطالعات انتقادي ارتباطات محسوب مي‌شود، منتقدين خبري بر اين اعتقاد هستند كه اخبار پخش شده از رسانه‌هاي همگاني، انعكاس عيني رخدادها و رويدادهاي جهان خارج نيستند بلكه خبرها با توجه به عوامل درون سازماني همچون گزارشگران، عقايد قالبي حاكم، احساسات گزارشگران، فرهنگ آنها و... و همچنين عوامل برون سازماني مانند ايدئولوژي حاكم، مالكيت رسانه‌ها، صاحبان تبليغات (تبليغ دهندگان) گروه‌هاي فشار، رقبا و ... تحت تاثير قرار مي‌گيرند و از عينيت خارج مي‌شوند و به سمت تبليغات يعني تاثيرگذار در عقايد و رفتارهاي مخاطبان، مطابق علايق صاحبان رسانه بجاي اطلاع‌رساني شفاف، عيني و بدون جهت پيش مي‌روند و به اين ترتيب آزادي تفكر، تعمق و قدرت تصميم‌گيري از شهروندان سلب مي‌شود و جامعه بجاي حركت در مسير تكثر تنها در يك مسير مشخص و از پيش تعيين شده گام برمي‌دارد. ـ در اين بحث به مهمترين نظريات انتقادي در حوزه خبر اشاره مي‌شود. 1ـ نظريه سلطه يا هژموني در خبر: از اوايل دهه 1970 مفهوم هژموني كه با نام ”آنتونيوگرامشي“ قرين است وارد تحليل فرهنگ شد. از اصلاح هژموني براي توصيف روابط سلطه‌اي استفاده مي‌شد كه به عنوان روابط سلطه، مشهود نيست، متضمن قهر نيست و همراه با رضايت گروه‌هاي تحت سلطه است. مفهوم هژموني در نزد گرامشي عبارت از شكلي از كنترل اجتماعي است كه قدرت يا زور را با اقناع فكري، اخلاقي و فرهنگي يا در يك كلام رضايت در هم مي‌آميزد. (مهديزاده، 1379، ص 29) گرامشي براي اعمال هژموني، دو سطح رو بنايي در جامعه مطرح مي‌كند: 1ـ جامعه مدني كه منظور از آن مجموعه ارگان‌هايي كه از آنها عموما به عنوان خصوصي تعبير مي‌شود. 2ـ جامعه سياسي يا آنچه دولت ناميده مي‌شود. او جامعه سياسي عمومي دولت را سرچشمه سلطه سركوبگرانه و جامعه مدني خصوصي را سرچشمه هژموني مي‌داند. (مهديزاده، 1379، ص 29) از ديدگاه استيوارت هال، واژه هژموني به وضعيتي اشاره دارد كه در آن ائتلافي موقت از برخي گروه‌هاي اجتماعي مي‌تواند ”اقتدار اجتماعي تامي“ را بر ساير گروه‌هاي فرودست اعمال كند. اعمال اين اقتدار صرفا از طريق كاربرد زور يا تحميل مستقيم افكار حاكم نيست، بلكه از راه ”تامين رضايت و شكل دادن به آن است تا آنكه قدرت طبقات مسلم هم مشروع و هم طبيعي جلوه كند“.(مهديزاده، 1379، ص 29) بر اساس ديدگاه هژموني، ابزار سلطه حاكميت‌ها، قدرت فيزيكي نيست بلكه امروزه ابزار سلطه حاكميت‌ها از قدرت‌هاي فيزيكي به رسانه‌هاي همگاني (قدرت شرطي كنندگي) تغيير يافته است. از اين ديدگاه حاكمان با استفاده از ترفندهاي رسانه‌اي، عقايد و رفتارهاي شهروندان را به سمت اهداف مورد نظر هدايت مي‌كنند و مردم؛ خود با رضايت كامل به سمت اهداف مورد نظر مي‌روند ديگر احساس اجبار نمي‌كنند. اما هژموني در خبر به اين معنا است كه چون مخاطبان بر اساس اطلاعات، اقدام به تصميم‌گيري مي‌كنند، لذا اطلاعات طبقه‌بندي شده و از پيش تعيين شده باعث مي‌شود، مخاطب بر اساس آن اطلاعات محدود و مشخص تصميمات معيني كه در جهت اهداف رسانه خبري است بگيرد و به اين ترتيب بدون اينكه زوري در كار باشد مخاطب با تصور اينكه تصميم گرفته شده، ناشي از خرد و انديشه خود است، به سمت اهداف مورد نظر حركت خواهد كرد. بگديكيان در همين رابطه مي‌گويد: حكومت‌ها را مي‌توان از طريق آرا بر كنار كرد، اما وقتي رسانه‌هاي غول‌آسا به اين درجه از كنترل متمركز منابع آگاهي مردم دست مي‌يابند، مي‌توان با كنترل اخبار و ديگر اطلاعات همگاني، اگاهي مردم را به گونه‌اي خطرناك براي مدت‌هاي طولاني به تعويق انداخت (1373، ص 12) و آنها را به طرف اهداف مطلوب خود هدايت كرد. 2ـ نظريه ايدئولوژي در خبر: برخي از انتقادگران غربي همچون ”لويي آلتوسر“ فيلسوف معاصر فرانسوي، به ساختارهاي اصلي جوامع سرمايه‌داري توجه دارند و وسايل ارتباط جمعي جديد را جز ابزارهاي سياسي قدرت حاكم مي‌شناسند. آلتوسر، ضمن مطالعه درباره ساختارهاي قدرت سياسي ”دستگاه سركوبگر دولت“ مانند ارتش و پليس و ساير نيروهاي انتظامي و دادگستري و زندان‌ها و نظاير آنها را از ”دستگاه ايدئولوژيك دولت“ نظير خانواده، مدارس، دانشگاه‌ها، كليسا و وسايل ارتباط جمعي و احزاب و سنديكاها و گروه‌هاي فشار تفكيك مي‌كند و دستگاه‌هاي ايدئولوژيك و از آن جمله وسايل ارتباط جمعي را، عوامل بازآفريني ايدئولوژي حاكم و نيز نيروي انساني مورد نياز نظام حاكم، براي استمرار رهبري قدرت، معرفي مي‌نمايد. بر مبناي اين ديدگاه و با تاكيد بر تاثيرات متقابل نظام حاكم، وسايل ارتباط جمعي (ساختارها، عملكردهاي حرفه‌اي و پيام‌هاي توليد آنها) و دريافت‌هاي ذهني و پذيرش‌هاي فكري مخاطبان درباره واقعيت‌هاي اجتماعي، نتيجه گرفته مي‌شود كه گردانندگان نظام حاكم ”دستگاه‌هاي ايدئولوژيك دولتي“ و مخصوصا وسايل ارتباط جمعي را، به نحوي اداره مي‌كنند كه قدرت موجود را مشروع و موجه جلوه دهند و با جلب اعتقادهاي عمومي زمينه تداوم آن را فراهم سازند. بر اساس اين ديدگاه، دستگاه‌هاي ايدئولوژيك از همان آغاز زندگي حرفه‌اي وي، ”شهروند“ مطابق برنامه‌ها و سياست‌هاي منظم آموزشي و فرهنگي و سياسي، واقعيت‌هاي اجتماعي را به صورت‌هاي خاص و با توجه به معيارها و ارزش‌هاي معين و منافع و مصالح مشخص مورد نظر نظام حاكم، عرضه مي‌كنند. ترديد نيست كه در اين روند، وسايل ارتباط جمعي، سهم بسيار حساسي بعهده دارند و با ارائه تصاوير و نيز ايجاد تصويرهاي مطلوب نظام حاكم، در تامين مشروعيت سياسي و نگهداري اين نظام نقش حساس ايفا مي‌نمايند. (معتمدنژاد 1368، ص 472 و 473) از نظر لويي آلتوسر، ايدئولوژي از اين جنبه كه از طرف طبقات حاكم با استفاده از زور بر جامعه تحميل شده باشد، سلطه محسوب نمي‌شود، بلكه از اين نظر كه بصورت يك تاثير فرهنگي كه از روي قصد و بطور برنامه‌ريزي شده در جامعه گسترش يافته و بر اساس آن، تجربيات ما از واقعيت شكل مي‌گيرد و در خدمت طبقات حاكم قرار مي‌گيرد سلطه محسوب مي‌گردد. (مهرداد، 1380، ص 73) در خصوص ايدئولوژي در خبر گولدينك و اليوت مي‌گويند: خبر ايدئولوژي است. چون خبر تصويري يكپارچه از واقعيت و نيز جهان بيني‌اي ارائه مي‌كند كه حامي منافع گروه‌‌بنديهاي اجتماعي قدرتمند است. اخبار راديو و تلويزيون: الف) به فرآيند اجتماعي نمي‌پردازد. ”خبر“ درباره رويدادهاي امروز است و يك رديف از رويدادهاي غير قابل درك و قابل تعويض به دنبال يكديگر مي‌آيند وم كمتر به تحليل تاريخي اقتصادي و يا سياسي متوسل مي‌شوند. ب) ”خبر“ به قدرت در جامعه نمي‌پردازد. خبر آن گونه كه در بالا توصيف شد، درباره اعمال و افراد نيست. قدرت به بركت جدايي سياست از اقتصاد، در اخبار جدايي ندارد. (نگرين، 1378، ص 115) دكتر مهديزاده در اين خصوص مي‌گويد: در واقع گزارش رسانه‌ها از رويدادها، تحت عنوان ”خبر“ در چارچوب مفروضات ايدئولوژيك و گفتماني حاكم ساخته و پرداخته مي‌شود. به عبارت ديگر مفهوم باز توليد مستلزم وجود يك اصل است. اخبار رسانه‌ها عموما در يك زمينه و بستر ايدئولوژيك برمي‌خيزد و همان ايدئولوژي را باز توليد مي‌كند. در فراگرد ”مشاهده، تعبير، روايت و اشاعه“ خبر به ارزش‌ها، ايدئولوژي‌ها و هنجارهايي كه از آنها برخاسته، حكم طبيعي و عيني مي‌بخشد و در گستره خود، آنها را باز توليد يا به عبارتي بازآفريني مي‌كند.بنابراين رسانه‌ها در عملكرد روزانه خود، صحنه مناظره بينش و ميدان منازعه كلمات و معاني هستند. (مهدي‌زاده، 1380، ص 18) بايد توجه كرد، اين نظريه يكي از نظريات مكاتب سوسياليستي است كه معتقدند جوامع سرمايه‌داري براي گسترش ايدئولوژي خود و ثبات آن از رسانه‌ها و خبر استفاده مي‌كنند. اين معتقدين بر اين عقيده هستند كه رسانه‌هاي خبري در انعكاس اخبار و رويدادها، آنها را با توجه به ايدئولوژي سرمايه‌داري در جامعه خود انعكاس مي‌دهند و اين عمل باعث تثبيت و گسترش ايدئولوژي حاكم مي‌شود و در مقابل اين رسانه‌ها به انعكاس اخبار مثبت در خصوص ايدئولوژي‌هاي غيرحاكم نمي‌پردازند و يا اخبار ستروني در مورد آنها انعكاس مي‌دهند كه باعث تصميم‌گيري در مخاطب نشود و به اين ترتيب آسيبي به ايدئولوژي حاكم وارد نگردد. 3ـ نظريه انگارسازي خبري IMAGE Making : ارائه انگاره‌اي (تصويري) از شخصيت‌ها، مكان‌ها، اشيا و رويدادها به مخاطب ”انگاره سازي خبري“ نام دارد. در انگاره سازي، با بازتاب واقعيت سروكار داريم.واقعيت‌ها دست‌كاري شده و توام با تفسير پنهان ارائه مي‌شوند. انگاره سازي ”تكنيك“ و كليد كارگشاي معني سازي در جهان خبر است (شعار غفاري، 1374، ص 21) خبر در روزنامه نگاري امروز انگاره‌اي از واقعيت است كه براي تغيير در ساخت واقعيت ساخته و پرداخته مي‌شود. به عبارت ديگر ”جهان رسانه‌اي“ با ”جهان واقعي“ تفاوت آشكار دارد.صاحبان صنايع خبري و عاملان خبرگزاري‌هاي بزرگ با به كارگيري فنون مهندسي خبر همچون گزينشگري، انگاره سازي و برجسته سازي تصوير؛ تفسيري از واقعيت ارائه مي‌دهند كه منافع اقتصادي و سياسي خود را تامين مي‌نمايند. (رضوي‌زاده، 1377، ص 912) در توضيح انگاره سازي كارل هوسمن چنين توضيح مي‌دهد: رسانه‌ها، يك فضاي ساختگي ارائه مي‌دهند، برداشتي ذهني از جهان كه ضرورتا با جهان واقعي منطبق نيست. اما اين دنياي ذهني و ساختگي صرفا ساخته و پرداخته خود رسانه نيست. گرچه افرادي كه براي رسانه‌ها كار مي‌كنند در مورد ترتيب اهميت اخبار تصميم‌گيري مي‌كنند اما منبع اطلاعاتي كه روزنامه نگاران نقشي در ميان آنها دست به انتخاب مي‌زنند فرآيندي است كه روزنامه نگاران نقشي در آن ندارند. خبر ضرورتا همان چيزي نيست كه اتفاق افتاده است بلكه چيزي است كه منبع خبري آن را ارائه مي‌دهد. چون تا زماني كه بين تهيه‌كنندگان خبر و منابع خبري، مبادله اطلاعات صورت نگرفته باشد خبر بوجود نمي‌آيد. (هوسمن، 1376، ص 214) هوسمن براي تفهيم انگاره‌هاي خبري در مثالي مي‌گويد: گزارشگر يك شبكه تلويزيوني كه تهيه گزارش جلسه پر هياهوي شوراي شهر را بر عهده دارد، بيشتر فيلم خود را به نشان دادن تصوير اعضاي شوراي شهر كه در حال پرخاش به يكديگر هستند اختصاص مي‌دهد. درگيري و برخوردهاي لفظي شركت كنندگان در اين جلسه، درون مايه اصلي فيلم خبري را تشكيل مي‌دهد و ديگر مسايل بحث شده در اين جلسه بصورت گذرا به تصوير كشيده مي‌شوند. (هوسمن، 1376، ص 216) بايد توجه داشت كه انگاره سازي خبري، كارگزاران خبري آگاهانه و با برنامه‌ريزي دست به تصوير سازي خبري يا انگاره سازي خبري مي‌زنند. در اين نظريه، انديشمندان آن معتقدند ”در انگاره سازي آنچه مهم نيست انعكاس واقعيت و رويداد است. در اينجا هدف و ماهيت كار، استفاده از دستمايه واقعيت يك رويداد براي ارائه تفسيري پنهان در لفاف آن است“. (رضوي‌زاده، 1377، ص 912) 4ـ نظريه بازنمايي رسانه‌اي پيتر دالگران يكي از انديشمندان ارتباطاتي است كه در كتاب ”تلويزيون و گستره عمومي“ خود به نحو احسن بازنمايي Representation را كالبد شكافي و تشريح نموده است. وي مي‌گويد: بعد بازنمايي، توجه ما را به توليدات رسانه‌اي جلب مي‌كند. اين بعد شامل زمينه‌هاي ذيل مي‌گردد. مطالبي كه رسانه‌ها عرضه مي‌كنند، نحوه انعكاس موضوعات، انواع گفتمان‌هاي مطرح و ماهيت مباحث و مناظرات ارائه شده، بازنمايي به ابعاد اطلاعاتي و فرا اطلاعاتي توليدات رسانه‌اي، ازجمله ابعاد نمادين و بديع آن آثار اشاره دارد. بازنمايي در گستره عمومي به پرسش‌هاي اساسي نظير اينكه ”چه مطالبي“ بايد براي انعكاس انتخاب شوند و ”چگونه“ به مخاطبان عرضه گردند اشاره دارد. (دالگرن، 1380، ص 30) در خصوص تاثير بازنمايي رسانه‌اي بر اجتماع دالگران مي‌گويد: با توجه به چند لايگي اجتماعي ـ فرهنگي اين رسانه بيشتر در خدمت تخريب مردم سالاري است. گفتمان‌هاي اين رسانه، از جمله به دليل زيبايي شناسي واقع‌گرايانه آن، عمدتا ماهيت عقيدتي (ايدئولوژيك) دارند. تلويزيون از گسترش دانش و اطلاعات ضروري در سطح جامعه جلوگيري مي‌كند. توهمي از وضعيت مطلع بودن در ذهن و شخصيت مخاطبان پديد مي‌آورد و در عين حال مساله مهم را با قرار دادن در كنار مسائل پيش پا افتاده كم اهميت و عادي جلوه مي‌دهد. جهان اجتماعي به شكل صحنه‌اي ترسيم مي‌شود كه رويدادهاي تصادفي و غير منتظره در آن به وقوع مي‌پيوندند. به نحوي كه تصوير كلي آن ناهمگن و از هم گسيخته به نظر آيد. تلويزيون سياست را براي ما تعريف مي‌كند و شرايط مباحثه سياسي را به گونه‌اي فراهم مي‌آورد كه اساسا حامي منافع صاحبان قدرت و ثروت از آن درآيد. مخاطبان به ناظران بيروني دستگاه سياسي تبديل مي‌شوند و به بي‌اختيار و بي‌قدرت بودن خويش عادت داده مي‌شوند. اين فهرست كاركردهاي تلويزيون را مي‌توان همچنان ادامه داد. اما آنچه كه در بالا ذكر شد اتهامات رايج‌تري است كه ديدگاه اخير به تلويزيون وارد مي‌سازد (دالگرن، 1380، ص 82) وي در ادامه مي‌گويد: نظريه پردازان علوم ارتباطات هميشه دوست دارند بگويند كه هيچ خبر يا گزاره ”محض“ وجود ندارد، هيچ زباني را نمي‌توان يافت كه عاري از پيش‌فرض‌ها و گرايش‌هاي ارزشي باشد و بطور ضمني روابط اجتماعي خاصي را در ميان بهره‌برداران از خود مطرح و برجسته نسازد، از نگاه ايشان، هر نوع بازنمايي معرفت بشري درباره جهان داراي جهت‌گيري‌هايي است كه بواسطه فنون لفظي و كلامي قابل لمس مي‌شوند. (دالگرن، 1380، ص 83) 5ـ نظريه وانمايي خبري Simulation مفهوم وانمايي (يا وانموده) Simulate عمدتاَ مورد استعمال پست مدرنيست‌ها به خصوص ژان بودريار‏، فيلسوف معروف پست مدرن فرانسوي است. وانمايي واقعيت را نفي نمي‌كند بلكه تفاوت ميان واقعيت و تصوير را مخدوش مي‌كند. رسانه‌ها در ظاهر امر چيزهايي شبيه واقعيت به جاي واقعيت نشان مي‌دهند لذا نشانه‌ها و رمزها‏، ديگر به واقعيت بيروني مرتبط نيستند و به چيزي دلالت نمي‌كنند. رسانه‌ها فقط چنين وانمود مي‌كنند كه واقعيتي در كارست و خود را شكل تقليدي آن نمودار مي‌سازند. به عبارتي‏، وانمايي به اين معنا است كه نشانه‌ها فقط ميان خود مبادله مي‌شود و عمل مي‌كنند و ديگر ارتباط به واقعيت ندارند. (مهديزاده، 1380، ص 20). «ژان بودريار» درهاي جهان تازه و شگفتي را مي‌گشايد كه از الگوهاي وانمايي ساخته شده است. الگوهايي كه در هيچ «واقعيتي» اشارتگر يا زمينه‌اي جز زمينه و اشارتگر خودشان، ندارند. به معناي ديگر، وانمايي‌هايي نه تنها عدم و حضور واقعي و موهوم را عرضه مي‌كنند، بلكه هر گونه تباين را با امر واقعي تضعيف مي‌كنند و امر واقعي را در درون خودشان جذب مي‌نمايند. ”بودريار“ بجاي اقتصاد واقعي كالاها كه به وسيله هزاران هزار تصوير تبليغاتي غير واقعي، تا حدي كنار زده مي‌شود، فقط يك ”فوق واقعيت“ يعني جهاني سرشار از نشانه‌هاي خود اشارتگر را تميز مي‌دهد. او از آگهي تلويزيون كه به هر حال كالاهايي را كه براي آن تبليغ مي‌كند، كاملا از بين نمي‌برد، به پخش اخبار كه خبر ايجاد مي‌كند تا فقط بتواند آن را روايت كند و به نمايشنامه‌هاي عوامپسند كه رويدادهاي روزانه‌اي آن براي خيلي از تماشاگران هم اشارتگرند و هم واقعي حركت مي‌كند. (پاستر، 1377، ص 200) ژان بودريار بين وانمايي و دروغ و پنهان‌كاري تفاوت قائل است و مي‌گويد: پنهان‌كاري يعني تظاهر به نداشتن آنچه داريم. وانمايي (وانمودن) يعني تظاهر به داشتن آنچه نداريم. يكي كنايه به يك حضور دارد و ديگري به يك غايب. ولي مساله از اين پيچيده‌تر است. چرا كه وانمايي Simulate به سادگي برابر با تظاهر كردن to Feign نيست. كسي كه تظاهر به بيمار بودن مي‌كند بعضي از علائم بيماري را در خود توليد مي‌كند. بدين ترتيب، تظاهر به پنهان‌كاري اصل واقعيت را دست نخورده باقي مي‌گذارد. تفاوت هميشه وجود دارد و پنهان شده است. در حالي كه وانمايي تفاوت ميان درست و نادرست، واقعي و تخيلي را تهديد مي‌كند. (بودريار، 1374،ص 87) به تعبير ديگر در وانمايي واقعيات قلب نمي‌گردند بلكه واقعيت جديد بر اساس نشانه‌ها خلق مي‌شود. واقعيتي كه در خارج از جهان رسانه‌اي معنادار نمي‌باشد. اما در تفاوت بازنمايي و وانمايي ژان بودريار مي‌گويد: وانمايي به منزله امري در رودررويي با بازنمايي هم صادق است. بازنمايي از اين اصل آغاز مي‌شود كه نشانه و امر واقعي با يكديگر برابرند. (اين برابري گرچه آرماني است، كماكان اصلي است نخستين و بنيادين) از سوي ديگر، وانمايي از آرمان بودن اين اصل برابر، از نفي ريشه‌اي نشان به مشابه ارزش، از نشانه به منزله سرنگوني و حكم مرگ همه نشانه‌ها آغاز مي‌شود. گرچه بازنمايي سعي در جذب وانمايي از راه تفسير آن به منزله باز نمودني كاذب دارد، وانمايي تمامي ساختمان بازنمايي را به منزله چيزي كه خود گونه‌اي وانمودن بيش نيست دربرمي‌گيرد. (بودريار، 1374، ص 91). در بازنمايي تفاوت بين واقعيت و باز توليد آن مدنظر مي‌باشد. در وانموده يا وانمايي خلق جهاني جديد توسط نشانه‌هاي رسانه‌اي مورد توجه است و اين رسانه‌ها هستند كه نسبت به افراد، مكان‌ها و رويدادها تعابير را مي‌سازند و جايگزين حقايق مي‌نمايند و در نهايت اين تعابير اساس كنش متقابل افراد را تشكيل مي‌دهند. بودريار معتقد است كه وانمايي‌هاي رسانه‌اي مناسبات اجتماعي جديدي را خلق مي‌نمايند كه در جهت منافع حاكمان عمل مي‌كند. وي در خصوص وانمايي و اجتماع مي‌گويد: ”نظارت اجتماعي پشت اين وانمود كردن حقيقت يعني از راه وانمايي‌ها شكل مي‌گيرد. به همين دليل مشكل رسانه‌ها كه سازنده وانماها هستند آنها را به نظام قدرت متصل مي‌كند. همين اسلوب، بنياني براي سرمايه‌داري ايجاد مي‌كند. سرمايه‌داري از قلمرو شبيه‌سازي صنعتي گذشت و به متافيزيك رمزگان رسيد كه همان وانمايي باشد. (رضوي‌زاده، 1377، ص 913) 6ـ تئوري چارچوب در خبر: بر اساس تئوري چارچوب Frame، رسانه‌ها در نقش خبري خود، آيينه انعكاس رويدادها و واقعيت دنياي اجتماعي و سياسي نيستند بلكه برعكس، آفريننده واقعيت‌هاي اجتماعي و سياسي هستند و به برداشت افراد از دنياي اطرافشان هستي مي‌بخشند. آنها در تهيه خبر، علاوه بر انتخاب داده‌ها، آنها را بر اساس فرمول‌ها و قالب‌هاي جا افتاده به هم ربط مي‌دهند و معني دار مي‌سازند لذا اين رويداد نيست كه قالب را تعيين مي‌كند بلكه اين قالب است كه داده‌ها را برمي‌گزيند و روابط آنها را شكل مي‌بخشد. رسانه‌ها معمولا با تصويري پيش ساخته و داستاني پيش پرداخته به مشاهده رويدادها مي‌روند و با نگرشي شكل گرفته، به گزينش داده‌ها و بررسي پديده‌هاي اجتماعي مي‌پردازند. فرآيند گردآوري، گزينش و انتشار اخبار، فرآيندي عيني و بي‌طرفانه نيست بلكه آميخته به ارزش‌ها و هنجارهاي فرهنگي، سياسيو اجتماعي است. راجر فالور در همين رابطه مي‌گويد: اخبار، ساختاري اجتماعي دارند، وقايعي كه گزارش مي‌شوند در واقع بازتابي از اهميت خود واقعه نيست بلكه نمايانگر يكسري ملاك‌هاي پيچيده و تصنعي براي گزينش اخبار است. پس اين اخبار گزينش شده، پردازش و رمزگزاري مي‌شوند تا بيشترين تاثير را بر مخاطبان بگذارند. (مهديزاده، 1380، ص 20) منتقدين در اين حوزه بر اين عقيده هستند كه كارشناسان خبري به علت نوع ايدئولوژي و تفكر خود و همچنين علائق مخاطبان، ديگر انتقال دهنده صرف رويدادها آنچنان كه در مدل ”وستلي مكلين“ توضيح داده شده نيستند بلكه رويدادهاي خبري را در چارچوب‌ها و الگوهايي قرار مي‌دهند كه هم جذابيت بيشتري پيدا نمايد و هم تحكيم بخش ايدئولوژي حاكم باشد. براي اين تئوري مي‌توان از تئوري‌هاي ديگري نيز سود جست كه يكي از آنها تكنيك داستانگويي Telling Story است. مهديزاده در خصوص اين تكنيك مي‌گويد: تلقي اخبار به عنوان داستانگويي به اين تصور دامن مي‌زند كه گزارش‌هاي خبري واقعيت صرف را منعكس نمي‌كنند، بلكه اغلب به شيوه قابل پيش‌بيني به حوادث و واقعيت‌ها معنا مي‌دهند. ما بايد اين گزارش‌ها را در زمينه‌هاي فرهنگي و اجتماعي آنها بسنجيم و نيز به ساختار لفظي و روايي آنها توجه كنيم. (مهديزاده، 1380، ص 21) ”رو“ و ”اشلي“ برخي الگوها و كاركردها، يعني ويژگي‌هاي داستانگويي ژورناليستي غرب را فهرست كرده‌اند: 1ـ از مثال‌هاي عيني براي نشان دادن پديده‌هاي انتزاعي استفاده مي‌شود. 2ـ همبستگي متني، مفهوم مهمي را دربرمي‌گيرد. يك داستان را جدا از داستان‌هايي كه قبلا نقل شده است را نمي‌فهميم. 3ـ داستان‌هاي خبري يك معناي سطحي و يك معناي عميق دارند. عناصر گزارش ممكن است معناي آشكار و پنهان داشته‌ باشند، عناصر ژرف اسطوره‌اي به وقايع سطحي معناي جديدي مي‌بخشند. 4ـ اين امكان وجود دارد كه برخي انواع گزارش‌ها را بر حسب مضامين اصلي، الگوها و نوع آنها شناسايي كرد. 5ـ براي بيان شباهت‌ها و روابط ميان رويدادها، تجارب و موضوع‌هايي كه ظاهراَ چندان ربطي به هم ندارند، از استعاره استفاده مي‌شود. (مهديزاده، 1380%، ص 21) در نظريه چارچوب اصل بر تك‌صدايي و تك‌آوايي در روايت‌هاي خبري است. بر اساس اين ديدگاه اخبار در قالب نرم خبر و داستان‌هاي خبري تنها صداي ايدئولوژي حاكم را پردازش و به سمع و نظر مخاطبان مي‌رسانند و ديگر شيوه سخت خبر كه مي‌بايد چند صدايي و چند آوايي در آن رعايت شود كاربرد نخواهد داشت. منتقدين خبري در اين حوزه اعتقاد دارند كه در خبر به عنوان چارچوب مخاطب بيشتر جذب تكنيك‌هاي فني خبري مانند رنگ، نور، احساسات و ... مي‌گردد و كمتر به استدلال‌هاي خبري كه بايد در هر خبر شود توجه نشان مي‌دهد. از اين ديدگاه مخاطب پس از مدتي به سمت سطحي نگري و ايدئولوژي قالب كه در تمامي خبرها وجود دارد سوق پيدا مي‌كند. 7ـ نظريه اقتصاد سياسي خبر: نظريه اقتصاد سياسي رسانه و جزئي‌تر آن خبر، زير مجموعه نظريات ماركسيسم كلاسيك رسانه‌اي است. از ديدگاه ماركس، رسانه‌ها ابزار توليد هستند و خود را با اشكالي از سرمايه‌داري صنعتي، عوامل توليد و روابط توليدي آن تطبيق داده‌اند. از ديدگاه ماركس، رسانه‌ها بطور انحصاري در مالكيت طبقه سرمايه‌دار است كه در سطح ملي و بين‌المللي سازماندهي شده‌اند و در خدمت همين طبقه هم فعاليت مي‌كنند. از اين ديدگاه رسانه‌ها بر اساس ايدئولوژي فعاليت مي‌كنند و بدين وسيله ايده‌ها, انديشه‌ها و جهان بيني طبقه حاكم را منتشر مي‌كنند. نظريه اقتصادي سياسي در بررسي خود از رسانه‌ها، بيشتر بر ساختارهاي اقتصادي تكيه مي‌كند تا محتواي ايدئولوژيك رسانه‌ها، اين نظريه وابستگي ايدئولوژي به عوامل زيربناي اقتصادي را بيان مي‌كند و مطالعه رسانه‌ها را موكول به تحليل تجربي از ساختار مالكيت و نيروهايي كه در بازار آزاد در ارتباط با رسانه‌ها عمل مي‌كنند مي‌سازد. از اين ديدگاه، نهاد رسانه‌ها بخشي لز نظام اقتصادي در نظر گرفته مي‌شود و رابطه نزديك آن با نظام سياسي مورد بررسي قرار مي‌گيرد. بر اساس اين نظريه، بيشتر دانش و اطلاعاتي كه از سوي رسانه‌ها براي جامعه توليد مي‌شود، غالبا محتواي آنها درباره گسترش بازار منافع اقتصادي مالكين و تصميم‌گيران است كه عموماَ نيز بطور غير مستقيم و ضمني ارائه مي‌شوند. (مهرداد، 1380، ص 70) بر اساس تحقيقات ”مرداك و گولدينگ“ اثرات نيروهاي اقتصادي بر نظام ارتباطات تصادفي نيست. بلكه فعاليت آنها بطور سيستميك در جهت حذف صداي گروه‌هائي كه فاقد منابع قدرت اقتصادي هستند حركت مي‌كند. منطق سود و زيان سبب تحكيم موقعيت گروه‌هايي شده است كه قبلاَ پايگاه خود را در بازارهاي عمده رسانه‌هاي همگاني مستحكم ساخته و درب ورود به بازار را به روي گروه‌هايي كه فاقد سرمايه عمده مي‌باشند بسته‌اند. بدين ترتيب تنها صداهائي كه شنيده مي‌شوند متعلق به كساني است كه كوچكترين انتقادي از چگونگي توزيع ثروت و قدرت در جامعه بعمل نمي‌آورند. برعكس، آن عده از كساني كه احتمالاَ در صددند كه ترتيبات نظام موجود را به مبارزه دعوت كنند، به علت فقدان منابع مالي قادر نيستند كه صداي خويش را از طريق ارتباط موثر به مخاطبين گسترده در جامعه برسانند. (مهرداد، 1380، ص 70) يكي ديگر از انديشمندان اين حوزه، هربرت شيلر مي‌باشد. شيلر معتقد است كه ”سيستم‌ها و فرآيندهاي پيشرفته ارتباطي به طرزي فراگير در خدمت تجارت و بازاريابي، قانون و نظم سرگرمي‌هاي ايدئولوژيك قرار گرفته‌اند و وسايل ارتباط جمعي زمينه اين تحولات را فراهم كرده‌اند. وي در ادامه مي‌افزايد: عصر اطلاعات عبارتي بي مسمي و انقلاب ابزارهاي ارتباطي عبارتي بي معناست و نظام‌هاي اطلاعاتي به اين دليل از راه‌هاي مختلف توسعه يافته‌اند كه حافظ و ضامن منافع اقليتي ناچيز باشند. اقليتي كه ضررها را به اكثريت بزرگ، تحميل كرده است. او مي‌گويد نبايد باور كنمي كه از طريق توسعه نظام‌هاي ارتباطي‏، مي‌توان بر نابرابري‌هاي محلي، ملي و قومي غلبه كرد، زيرا اين ابزارگرايي‌ها و فرايندها، باعث عميق‌تر شدن تفاوت‌ها و نابرابري‌ها مي‌شود. (محكي، 1380، ص 102) انديشمندات حوزه اقتصاد سياسي رسانه بر اين عقيده هستند كه مطالعات فرهنگي تنها به بررسي محصولات منفرد رسانه اي و خبري مي‌پردازد و به اين ترتيب به سر منشا تاثيرگذاري‌هاي رسانه‌اي نخواهد رسيد ولي مطالعات اقتصادي - سياسي رسانه‌اي و خبري به ساختار تعيين‌كننده و شرايط نهادي واقعي رسانه‌ها مي‌پردازد و مشخص مي‌سازد كه نوع نهادها و مالكيت آنها، نوع خبرها را تعيين مي‌كند و هيچ نهاد رسانه‌اي برخلاف منافع خود عمل نمي‌كند به طور مثال كار نهاد سرمايه‌داري اصولا اخباري را گزينش و پخش مي‌نمايد كه در جهت تحكيم نظام سرمايه‌داري باشد و هيچگاه اخباري را كه باعث ايجاد شبهه در مورد سرمايه‌داري است پخش نمي‌كند. 8. تاثير انحصارات رسانه‌اي بر خبر: شركت‌هايي كه بر بازار رسانه‌ها مسلطند‏، اخبار، اطلاعات، افكار، انديشه، فرهنگ‌عاميانه و ديدگاه‌هاي سياسي را تحت سيطره و نفوذ خود دارند. همين شركت ها دقيقاً بخاطر نفوذشان بر برداشت مردم از جامعه‏، از جمله برداشت‌هاي آنان از سياست و سياست‌داران، كه در رسانه‌ها مطرح يا ناديده گرفته مي‌شوند از نفوذ قابل ملاحظه‌اي در دوران حكومت برخوردارند. (بگديكيان‏، 1374، ص 38) در چنين مواقع انحصار رسانه‌اي، صداي رسانه‌هاي غول‌آسا طنين بيشتري يافته و صداي حاكي از نارضايتي رسانه‌هاي كوچك را در گلو خفه مي‌كند. (بگديكيان‏، 1374، ص13) رسانه‌هاي انحصاري براي بدست گرفتن عرصه خبر و اطلاعات در جوامع دموكراتيك يا جهاني از سوبسيد اطلاعات استفاده مي‌كنند. اسكار گندري (1982) درخصوص سوبسيد اطلاعاتي (اطلاعات رايگان) مي‌گويد: تلاشي است كه از جانب منابع خبري كه قصد دارند هزينه توليد خبر را به منظور افزايش استفاده از اطلاعات رايگان كاهش دهند. ارائه اطلاعات رايگان در دنياي تجاري رسانه‌ها به كساني قدرت اقتصادي دارند اجازه مي‌دهد تا كنترل خود را در جوامع سرمايه‌داري افزايش دهند. (شعار غفاري، 1373، ص 40) الف) ملي ب) فراملي انحصارات رسانه‌اي خبري ملي اعم از خصوصي با دولتي، در محدوده جغرافيايي يك كشور است. در اينگونه انحصارات، رسانه‌هاي كوچك يا به صورت قاننوني اجازه رقابت ندارند و يا اينكه به علت كوچكي، توانايي عرض اندام و رقابت با رسانه‌هاي بزرگتر را ندارند و از آنجا كه اطلاعات نقش مركزي در تصميم‌گيري فردي و گروهي دارد. كنترل اطلاعات به منزله كنترل تصميم‌گيري است. (شعار غفاري، 1373، ص 30) منظور از انحصارات بين‌المللي يا فراملي، انحصاراتي است كه در سطح جهاني بر جريان‌هاي خبري سيطره دارند. هرچند با توجه به تنوع و تكثر رسانه‌ها و به خصوص اينترنت در سطح جهاني شايد اين تعبير زياد واقع‌بينانه تلقي نشود اما سيطره رسانه‌ها و به خصوص خبرگزاري‌هاي بزرگ و استفاده خبرگزاري‌هاي ملي، محلي و همچنين رسانه‌هاي ديداري و نوشتاري از آنها باعث شده است كه سيطره خود را بر جريان‌هاي خبري در سطوح فراملي حفظ كنند. امروزه تصو كه از دنياي فراملي براي جهانيان ترسيم مي‌گردد تقريباَ همان تصوير مورد دلخواه رسانه‌هاي غول‌آساي جهاني است و آنها هستند كه مي‌گويند كداميك از رخدادهاي جهاني مهمتر است و بايد پوشش داده شوند و چگونگي پوشش براي ايجاد تصويري دلخواه از رويدادها را نيز تعيين مي‌كنند. 9ـ نظريه نقش آگهي بر خبر: عده زيادي از متفكرين انتقادي رسانه‌ها بر اين عقيده هستند كه آگهي‌هاي تجاري تنها يا عمده‌ترين منبع درآمدي رسانه‌هاي خصوصي هستند لذا رسانه‌ها سعي مي‌كنند برنامه‌هايي را پخش نمايند كه آگهي دهنده بيشتري را جذب كند و به اين ترتيب سود بيشتري از سرمايه خود ببرند. آنها بر اين عقيده‌اند كه خبر نيز از اين دايره خارج نيست و رسانه، اخباري را پخش مي‌كنند كه اولاَ مغاير خواسته‌هاي آگهي دهندگان نباشد و همچنين اخباري را پخش مي‌كنند كه مخاطب بيشتري را جذب نمايد و به اين ترتيب خبر تنها آيينه‌اي براي انعكاس وقايع رخ داده اطراف خود نمي‌باشد. در همين خصوص بن اچ بگديكيان مي‌گويد: در رسانه‌ها، دست‌هاي پنهاني اقتصاد، نقش آفريني مي‌كنند. مردم روزنامه‌ها و مجلات را به قيمتي پايين‌تر از هزينه تمام شده دريافت نمي‌كنند. تمامي هزينه‌ها توسط مخاطبان پرداخت مي‌شود. آنها بابت تلويزيون ”مجاني“ خود و روزنامه‌هايي كه از سوبسيد استفاده مي‌كنند. ”پول“ پرداخت مي‌كنند يا به زبان ديگر آنها بابت آگهي پول مي‌پردازند. در مرحله بعدي، آنها بابت خريد كالاهايي كه از رسانه‌ها تبليغ مي‌شوند پول اضافي پرداخت مي‌كنند. هيچ يك از رسانه‌ها اعم از راديو تلويزيون، روزنامه و مجلات كه از راه آگهي كسب درآمد مي‌كنند و مردم براي آگاهي از دنياي اطراف خود شديداَ به آنها وابسته هستند هرگز اينگونه مطالب را براي مخاطبان خود بازگو نمي‌كنند. معجزه‌اي كه در اقتصاد روزنامه‌ها به وقوع مي‌پيوندد به روشن شدن اين توهم كمك مي‌كند. (بيگديكيان، 1374، ص 220) نوام چامسكي و ادوارد.اس.هرمن در خصوص رسانه‌ها و آگهي‌هاي بازرگاني مي‌گويند: در حقيقت مي‌توان به جرات ادعا كرد سيستمي كه متكي بر آگهي‌هاي تبليغاتي باشد. به آساني، رسانه‌هايي كه در موضوع مخالف با سيستم حاكم جهاني قرار دارند به ورشكستگي كشانده و يا به رسانه‌هاي كوچك با مخاطبيني محدود تبديل مي‌كنند. (چامسكي، 1377،ص 36) آگهي‌هاي تجاري، نقش موثر در تمركز هر چه بيشتر وسايل ارتباط جمعي در دست گروه‌هاي پر قدرت اجتماعي، ايفا كرده است. رقابت براي كسب آگهي‌هاي تبليغاتي بيشتر، در ميان وسايل ارتباط جمعي تمركز يافته موجود مي‌تواند باعث ايجاد ورشكستگي‌هايي شود كه تمركز مالكيت اين وسايل را در دست گروهي حتي كوچكتر باز هم بيشتر كند. سهم بيشتر از بازار آگهي‌هاي تجاري باعث ارتقاي درآمد مي‌شود كه اجازه رقابت موثر در شكل خريد برنامه‌هاي جالبتر، شكل ارايه حرفه‌اي‌تر، استفاده از وسايل و ابزارهاي جديدتر، فاصله اين وسايل ارتباط جمعي را از بقيه آنچنان عميق مي‌كند كه قادر مي‌شود تماشاگران بيشتري نيز جذب كنند و طبيعتاَ آگهي‌هاي بيشتري را جلب نمايند. (چامسكي، 1377، ص 37) لذا رسانه‌ها براي جذب مخاطب بيشتر و به طبع آن جذب آگهي بيشتر از سياست‌هاي محافظ كارانه و يا در جهت اهداف تبليغ دهندگان پيروي مي‌كنند. در اين سياست سعي مي‌شود برنامه‌هايي خنثي و بدون جهت‌گيري پخش شود كه تمامي تماشاگران جز مخاطبان رسانه محسوب شوند و هيچ تماشاگري از حوزه مخاطبان خارج نشود و در عين حال برنامه‌هاي انعكاس يافته تحكيم بخش سياست‌هاي تبليغ دهندگان باشد تا آسيبي به آنها و پيرو آن به رسانه مورد نظر وارد نيايد. بگديكيان در خصوص تاثير آگهي‌هاي تجاري بر خبر مي‌گويد: رشد آگهي‌هاي انبوه، گنجاندن ايده‌هاي ليبرال و راديكال در سرمقاله‌ها، انتخاب اخبار و بررسي‌هاي عميق و جدي مساله ساز شد. اگر روزنامه‌اي بخواهد حداكثر آگهي ممكن را به خود جلب كند در آن صورت صراحت نوشته‌هايش ممكن است در نهايت به زيانش تمام شود. براي جذب آگهي‌هاي بيشتري، روزنامه ناگزير است خوانندگاني با ديدگاه متفاوت سياسي را به خود جلب كند. براي تحقق چنين هدفي روزنامه ناگزير است لحن اخبار و سرمقاله خود را ملايمتر كرده يا از اظهارنظرهاي حاد سياسي خودداري كند. آرام شدن لحن سرمقاله‌ها، رضايت خاطر آگهي دهندگان بزرگ را كه از ديدگاه ليبرال و راديكال به دليل عنوان كردن مسائل پيرامون نقش شركت‌هاي بزرگ بيزار هستند جلب كند. (بگديكيان، 1374، ص 211) بگديكيان به عقيم سازي خبري يا ستروني خبري بر اثر آگهي‌هاي تجاري تاكيد مي‌كند و مي‌گويد: رسانه‌ها بخاطر وحشت از اينكه مبادا اخبار و تحليل‌هاي جدي با وجود خشنود ساختن قشري از مخاطبان، نارضايتي اقشار ديگر را فراهم سازد و در نتيجه تعداد خوانندگانش كه براي تعيين نرخ آگهي، معيار مهمي محسوب مي‌شود كاهش يابد به عقيم ساختن اطلاعات پرداختند. (بگديكيان، 1374، ص 283) 10ـ نظريه امپرياليسم خبري: ”خوان سوماويا“ محقق معاصر شيلياي ضمن بررسي در مورد ساختار قدرت امپرياليسم خبري، هدف‌ها و ابزارهاي اين نظام و شيوه‌هاي انتخاب اخبار و نيز قلب و تحريف آنها را تشريح مي‌كند. مطابق اين ديدگاه، هدف اصلي نظام خبري فراملي، كه خبرگزاريهاي بزرگ جهاني را دربرمي‌گيرد، آن است كه در سراسر جهان، تركيبي از ارزش‌ها و آرمان‌هاي مورد نظر امپرياليسم فراهم گردد. بطوري كه با استفاده از آنها، ثبات سياسي، كارائي اقتصادي، خلاقيت تكنولوژي، منطق بازار، مزاياي مصرف‌گرايي و دفاع از آزادي، تامين و تضمين شود. براي نيل به اهداف مذكور و انتقال ارزش‌ها و شيوه‌هاي زندگي جوامع مصرفي به جهان سوم، ابزارهاي مختلفي وجود دارد كه مهمترين آنها، شامل سرويس‌هاي سياسي ـ اطلاعاتي، سازمان‌هاي اقتصادي ـ بازرگاني و سرويس‌هاي ارتباطي، تبليغاتي و فرهنگي است. بدين ترتيب، وظيفه اصلي نظام ارتباطات فراملي، نفوذ فرهنگي در شخصيت انسان و مقيد ساختن او براي پذيرش ارزش‌هاي سياسي ـ اقتصادي ـ فرهنگي مي‌باشد و به همين سبب مطالعه در نقش خبرگزاري‌هاي بزرگ غربي در اين زمينه از اهميت فراوان برخوردار است. طبق ديدگاه خوان سوماويا؛ خبرگزاري‌هاي جهان، به سبب خصوصيات ساختاري خود، معيارهايي براي انتخاب اخبار بكار مي‌گيرند، كه در آنها به منافع و واقعيت‌هاي جهان سوم توجه نمي‌شود. معيارهاي مذكور، خود به خود و عمداَ بر منافع سياسي و اقتصادي نظام فراملي و كشورهاي بزرگ سلطه‌گر، استوار گرديده است. به همين جهت، مكانيسم مركزي اين نظام، بر حفظ وضع موجود و جلوگيري از دگرگوني اجتماعي تكيه دارد. (معتمدنژاد، 1368، ص 480 ـ 479) هربرت شيلر استاد علوم ارتباطات دانشگاه كاليفرنياي آمريكا يكي ديگر از انديشمندان معتقد به امپرياليسم خبري البته در قالب امپرياليسم فرهنگي است. به نظر شيلر ”اصطلاح امپرياليسم فرهنگي نشان‌دهنده نوعي نفوذ اجتماعي است كه از طريق نابرابري در تكنولوژي‌هاي ارتباطي ايجاد شده است. يك فرايند يا پديده اتفاقي نيست بلكه امري هدفمند و سازمان يافته است كه از سوي كشورهاي امپرياليستي براي تسلط بر اقتصاد ساير كشورها و كسب برتري سياسي نسبت به ممالك ديگر اعمال و به كار گرفته مي‌شود“. (رضوي‌زاده، 1377، ص 924) شيلر هدف امپرياليسم فرهنگي، از كنترل شبكه‌هاي ارتباطي و اطلاعاتي را به تسخير درآوردن هسته مركزي رفتار انساني يا به عبارت ديگر، كنترل تفكر و انديشه مي‌داند. در چنين وضعيتي، امپرياليسم خواهد توانست با ايجاد يك انفعال ذهني در افراد، اهداف و سياست‌هاي خود را توجيه كند. بر اين مبنا كنترل آگاهي از وظايف اصلي و عمده رسانه‌هاي جمعي غرب است و انفعال هدف نهايي اداره انديشه‌‌ها است و آن چيز نيست جز حفظ وضع موجود بر مبناي منافع نظام سرمايه‌داري. (رضوي‌زاده، 1377، ص 924) براي شناخت هر چه بهتر نظريه امپرياليسم خبري مي‌توان به نظريات جريان بين‌المللي خبري اشاره كرد. اولين مدل، نظريه ”مركز پيراموني“ است كه در تئوري ساختاري امپرياليسم از ”جان گالتونگ“ نمود يافته است. در اين تئوري، جهان به دو بخش تقسيم شده است: مركز يا جوامع حاكم و پيرامون كه به مناطق وابسته اطلاق مي‌شود. وي اين سازه‌هاي تئوريك را به كنش‌هاي متقابل فرهنگي و ارتباطي ربط داده و به كنش متقابل عمودي به مثابه عمل عمده نابرابري ملت‌ها اشاره مي‌كند. از نظر وي، شبكه‌هاي فئودالي ارتباطات بين‌المللي كه در كنترل ملل مركز مي‌باشد، به اين نابرابري‌ها دامن مي‌زند. (مولانا، 1371، ص 41) فرضيه ”گالتونگ“ را مي‌توان در چهار محور كه وضعيت خبرهاي بين‌المللي را مشخص مي‌كند، خلاصه كرد: 1ـ رويدادهاي خبري ”مركز“ كه در سيستم‌هاي مطبوعاتي جهان گزارش مي‌شود، از ثقل بيشتري برخوردار است. 2ـ ميزان تبادل خبرها ميان ملل ”مركز“ و ”پيرامون“ و ميزان تبادل خبرها بين خود ملل ”مركز“ با يكديگر تفاوت بسيار زيادي دارد. 3ـ خبرهاي ملل ”مركز“ سهم بيشتري از رويدادهاي خارجي را در رسانه‌هاي ملل ”پيرامون“ به خود اختصاص مي‌دهد، حال آنكه سهم رويدادهاي ”پيرامون“ در رسانه‌هاي ”مركز“ كمتر است. 4ـ تقريبا ” جريان خبر“ در ميان ملل ”پيرامون“ بسيار ناچيز است و يا اصلا وجود ندارد. اين امر به ويژه در طول مرزهاي بوجود آمده توسط استعمار بيشتر صادق است. (مولانا، 1371، ص 42) دومين مدل در جريان بين‌المللي خبر و امپرياليسم خبري، جريان عمودي خبرها است. اين فرضيه مي‌گويد، جريان خبرها از سوي كشورهاي توسعه يافته ”شمال“ به سوي كشورهاي رو به توسعه ”جنوب“ است و جريان‌هاي افقي درون شمال و درون جنوب كه حجم دومي از اولي كمتر است، مكمل آن محسوب مي‌شود. در حالي كه جريان خبرها در حد مطلوبي از جنوب به سوي شمال وجود دارد، اما بطرز چشمگيري در مقايسه با حجم جريان خبرها از طرف شماي به سوي جنوب، از حجم كمتري برخوردار است. علاوه بر اين، در مدل شمال جنوب جهتي نيز وجود دارد كه به آن جريان مدور مي‌گويند. در اين جريان، خبرهايي كه خبرنگاران شمال در جنوب جمع‌آوري كرده‌اند، قبل از بازگشت نهايي به رسانه‌هاي جنوب، براي پردازش و ويراستاري به شمال فرستاده مي‌شود. (مولانا، 1371، ص 43) بايد توجه داشت كه نظريه امپرياليسم خبري منتج از مطالعه عملكرد چهار خبرگزاري بزرگ جهان يعني: آسوشيتدپرس، يونايتدپرس، فرانس‌پرس و رويتر مي‌باشد. به عبارت ديگر وابستگي شديد خبرگزاري‌هاي ملي و رسانه‌ها به اين چهار خبرگزاري، نشان دهنده تسلط اين خبرگزاري‌ها بر اخبار جهاني است. البته در عصر فعلي و قرن 21 مي‌توان گفت از استيلا و سيطره اين خبرگزاري‌ها بر اخبار جهان كاسته دشده است و امروزه اينترنت تا حدودي مي‌تواند اين سلطه را كاهش دهد ولي باز هم از اين تئوري نمي‌توانچشم پوشيد. نتيجه‌گيري: مباني اوليه فكري مكاتب و نظريه‌هاي انتقادي عمدتا بر مبناي اين مفروض استوار است كه در فرايند تكامل جوامع سرمايه‌داري ليبرال كه از نوعي آزادي نسبي برخوردارند، با ظهور و گسترش ابزار پيشرفته و جامع نظارت اجتماعي و روانشناختي، به تدريج اين جوامع تحت هدايت و كنترل حاكميت كل‌گرا و تماميت خواه قرار مي‌گيرند. لذا شناسايي و شكستن قالب‌هاي كنترل حاكميت سرمايه‌داري را جزو وظايف خود مي‌داند. مهمترين ابزارهاي هدايت و كنترل در اختيار قدرت‌ها (حاكميت‌ها و سرمايه‌دارها) رسانه‌هاي همگاني هستند و در اين ميان، برنامه‌هاي خبري مهمترين ابزار در بين ديگر ابزارهاي رسانه‌اي محسوب مي‌شود. منتقدين بر اين باور هستند كه صاحبان رسانه‌ها، وقايع و رخدادهاي جهان را بجاي اينكه به صورت واقعي و عيني انعكاس دهند بيشتر تبليغ‌كننده و القاءگر هژموني مسلط هستند، لذا نظريه‌هاي گوناگوني در اين راستا ارائه شده است كه در اين گزارش تنها به 10 مورد از آنها كه داراي اهميت بيشتري است پرداخته شد. نظريه‌هاي انتقادي در خبر را مي‌توان به چند دسته كلي تقسيم كرد. اولين دسته از تئوري‌هاي بيان كننده تاثيرات رسانه‌هاي خبري در القا ايدئولوژي حاكم مي‌باشد كه در اين خصوص به نظريه‌هاي: 1ـ ايدئولوژي در خبر، 2ـ سلطه يا هژموني در خبر، 3ـ امپرياليسم خبري اشاره كرد. دو مورد اول به نقش رسانه‌هاي خبري در عرصه‌هاي ملي مي‌پردازد. ”امپرياليسم خبري“ ناظر به تاثير رسانه‌هاي خبري مسلط بر جهان است. دومين دسته از نظريه‌هاي انتقادي به تاثير مالكيت رسانه‌هاي خبري در اشاعه و انتقال خبر ئر راستاي منافع صاحبان آن مي‌پردازد كه نظريه‌هاي: 1ـ انحصارات رسانه‌اي بر خبر 2ـ نقش آگهي دهندگان بر خبر 3-اقتصاد سياسي خبر؛ از جمله اين نظريه‌ها مي‌باشند و نشان دهنده مالكيت ‌رسانه‌هاي خبري تاثيرگذار در جهت تامين منافع مالكان است تا در جهت انعكاس واقعيت يا در جهت منافع شهروندان. دسته سوم نظرياتي هستند كه به عدم رعايت عينيت‌گرايي در رسانه‌هاي خبري اعتقاد دارند. اينان بر اين عقيده هستند كه رسانه‌هاي خبري در انعكاس وقايع صداقت را رعايت نمي‌كنند و بر اساس منويات صاحبان ومديران خود، اخبار را پردازش و قلب مي‌نمايند كه در اين راستا نظريه‌هاي: 1ـ چارچوب در خبر 2ـ انگاره سازي در خبر قابل توجه هستند. البته اين دو نظريه نسبت به نظريه‌هاي ما قبل حالت جزئي‌تر دارند. دسته چهارم نظريه‌پردازاني هستند كه در حوزه پست مدرنيسم قرار مي‌گيرند كه شامل دو نظريه است: 1- بازنمايي 2- وانمايي. اين نظريه‌ها مي‌گويند عينيت صرف وجود ندارد و خبرها ساخته و پرداخته رسانه‌هاي خبري و جبر فناوري هستند كه در نظريه «بازنمايي» اعتقاد بر اين است كه خبر براساس واقعيات ساخته شده ولي تغيير يافته است ولي در «وانمايي» عقيده بر اين است كه خبر پخش شده ساخته رسانه خبري است واقعيت خارجي ندارد. در نهايت بايد گفت تمامي نظريه‌هاي مذكور براي تعديل اخبار و رساندن آن‌ها به عينت‌گرايي است و هيچ نظريه‌پرداز و انديشمندي نظريه‌هاي مذكور را مجوزي براي اجراي آن‌ها ندانسته است. فهرست منابع - بگديكيان بن اچ (1374) انحصار رسانه‌ها: ترجمه داود حيدري‏، انتشارات رسانه. - بودريار ژان (1374) سرگشتگي نشانه‌ها، نمونه‌هايي از نقد پسامدرن ترجمه و تأليف ماني حقيقي‏، انتشارات نشر مركز. - پاستر مارك (1377) عصر دوم رسانه‌ها ترجمه غلامحسين مالحيار‏، انتشارات ايران. - جامسكي نوام، هرمن ادوارد اسلامي. (1377)، فيلترهاي خبري: ترجمه تژاميرفخرايي: انتشارات ايران. - دالگران پيتر (1380) تلويزيون و گستره عمومي: ترجمه مهدي شفقتي‏ انتشارات سروش. - بودريار ژان (1374) سرگشتگي نشانه‌ها، نمونه‌هايي از نقد پسامدرن ترجمه و تأليف ماني حقيقي‏، انتشارات نشر مركز. - شعار غفاري پرويز (1373)، تبليغات خبري و منافع ملي، فصلنامه رسانه، ويژه‌نامه آموزشي شماره 1، فصلنامه مطالعاتي تحقيقاتي وسايل ارتباط جمعي. - (1374) معرفت‌شناسي خبر: فصلنامه رسانه؛ سال ششم، شماره 3؛ پاييز - محكي، علي‌اصغر (1380)‏، اقتصاد سياسي رسانه‌ها؛‌فصلنامه رسانه سال دوازدهم، شاره دوم، تابستان شماره پياپي 46. ـ معتمدنژاد كاظم، منصفي ابوالقاسم (1368) روزنامه‌نگاري (با فصلي جديد در روزنامه‌نگاري انتقادي)؛ انتشارات سپهر چاپ سوم ـ مهديزاده سيدمحمد (1379) مطالعات فرهنگي؛ رهيافتي انتقادي به فرهنگي و جامعه نو فصلنامه رسانه، سال يازدهم، شماره اول ـ شماره مسلسل 41 ـ (1380) تصوير سازي منفي رسانه‌هاي غرب از جهان اسلام و ملل شرق فصلنامه رسانه ـ سال دوازدهم شماره سوم پاييز ـ شماره مسلسل 47 ـ مهرداد هرمز (1380) مقدمه‌اي بر نظريات و مفاهيم ارتباط جمعي؛ انتشارات فاران ـ مولانا حميد (1371) جريان بين‌المللي اطلاعات؛ ترجمه يونس شكرخواه، انتشارات رسانه ـ نگرين‌آرا (1378) سياست و رسانه‌هاي جمعي در بريتانيا، ترجمه ميرحسين رئيس‌زاده، انتشارات اداره كل پژوهش معاونت سياسي سازمان صدا و سيما ج. ا. ا ـ نوذري، حسينعلي، (1381) بازخواني هابرماس: نشر چشمه ـ هوسمن كارل (1376) بحران وجدان؛ ترجمه داود حيدري، انتشارات رسانه دكتر حسن سبيلان اردستاني ناصر حسین نژاد
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط سامانه پیامک در تاریخ 1393/04/20 و 3:57 دقیقه ارسال شده است

با سلام خدمت شما مدیر محترم

برای داشتن یک سامانه حرفه ای و رایگان همین حالا اقدام نمائید. سامانه sms5002.ir به شما یک پنل پیامک کاملا اختصاصی رایگان می دهد با این سامانه پنل ارتباطی جدیدی بین سایت و کاربران خود آغاز کنید. برای فعال سازی همین حالا اقدام نمائید.

جهت ثبت نام به آدرس زیر مراجعه نمائید

sms5002.ir/register.php


کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
سایت روابط عمومی دانشگاه علمی کاربردی واحد فرهنگ و هنر
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 85
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 25
  • آی پی دیروز : 31
  • بازدید امروز : 27
  • باردید دیروز : 32
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 73
  • بازدید ماه : 64
  • بازدید سال : 1,336
  • بازدید کلی : 13,444